تاریخ انتشار : بهمن 1394
غصه هايت را به من بسپار
دل من تاب ريختن اشك هايت را ندارد
آن شب مهتابى
تو از عشق گفتى و من از عاشقى
تو براى عشق گريستى و دل من ويران شد
نمى دانى ، هر بلور از اشك هايت
چه بى رحمانه ، به جانم خنجر مى زند
اشك هايت را به من بسپار
من ، مثل باران بهارى مى گريم
تا صداى خنده هاى تو
آسمان را به حيرت اندازد ..........!!!!!