تاریخ انتشار : ارديبهشت 1394
چند وقته احساس مي كردم خدا منو پيچونده، جوابمو نميده، حال نميكنه با من اصلا آقا با من بهم زده
تا اينكه
يك پسر كوچيكه، بي گناهه خيلي خيلي دوسداشتني كنار ضريح امام رضا رو ويلچر ديدم كه داشت گوله گوله اشك مي ريخت...
چند وقته سرمو بلند نكردم آسمونو نگاه كنم چون از خداي مهربانم خجالت مي كشم.