تاریخ انتشار : خرداد 1391
معلم گفت:فعل را صرف کن
گفتم:رفتم.رفتی.رفت.سکوتی کلاس را فرا گرفت
بغض گلویم را فشرد
بغضم راشکستم و گفتم:دلم را شکست و رفت.غرورم را لح کردو رفت.عشقم را بی رحمانه رهاکرد و رفت.او برای همیشه رفت
رفت و رفت و...