تاریخ انتشار : شهريور 1393
روزی جوانی از اندیشمندی پرسید چرا انسان ها اینقدر برای پول،همدیگر رامی آزارندوبه هم بدی می کنند؟ اندیشمندقوطی کبریتی از جیب در آورد،سه چوب کبریت رادر دست گرفت...اماسریعادو چوب کبریت رادوباره درقوطی نهاد.آن یک عددچوب کبریت باقی مانده را نصف کرد و با آن نصفه که نوک تیزی داشت لای دندان خود را تمیز کردوگفت: نمی دانم