تاریخ انتشار : شهريور 1393
رفتم سوپر مارکت خرید کنم،
یه دفعه یه دختر بچه اومد به بغاله گفت: لیمو مامانی ( امانی) داری؟
آقا دیدم بغاله هار هار شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن،
بچه بیچاره هم بغض کرد و با لب و لوچه آویزون رفت بیرون،
منم از سر انتقام یه سن ایچ از این مرتیکه کش رفتم تا درس عبرتی باشه واسش که دیگه از این کارا نکنه