تاریخ انتشار : شهريور 1393
یکی از لذتایی که دیگه نیست
هوا بدجور گرم و آفتابیه… دارم تو خیابون میرم که یهو گوشیم زنگ میخوره…
یه صدای مردونه از پشت خط میگه: از تو سایه برو…
بر میگردم و با چه ذوقی نگاش میکنم…! صورتم داغ میشه… وای!!! بازم لپام گل انداخته…!