تاریخ انتشار : ارديبهشت 1391
برای دلم، گاهی مادری مهربون میشم، دست نوازش به سرش میکشم،میگم: «غصه نخور، میگذره…» برای دلم، گاهی پدر میشم، خشمگین میگم: «بس کن دیگه بزرگ شدی…» گاهی هم دوستی میشم مهربون، دستش رو میگیرم، میبرمش به باغ خیال … دلم، از دست من خسته ست…