تاریخ انتشار : اسفند 1392
زمستان که بساط خودش را جمع می کند ما یک سال بزرگتر می شوم و این روزها که دور و برمان همه سرگرم خانه تکانی اند باید خودمان را بتکانیم سبک شویم ما که به خورشید اقتدا کرده ایم ما که از شماییم ما که جانمان به تو بسته است بی صبرنامه منتظر بهاریم وقتی که شکوفه های انتظار به بار خواهند نشست و تو خواهی آمد خدا را چه دیدی شاید همین هفته... "زمزمه های انتظار"