تاریخ انتشار : آبان 1392
چشمش به در بود چند مرتبه کوچه را تا انتها رفت وبرگشت
رهگذرها بهش میگفتن تو دیوونه شدی او اگر خواست بیاد به من وتو کاری نداره میاد
نمیدونست چی جواب بده پهن دشت دلش لبریز عشق شده بود
به انتظار یار.
آخه میدونی خیلیلا زمین روچسبیدن یادشون رفته که ...
مسافری در راهه...
او میاد چه بخوایم چه نه خوش بحال اونی که چشم به راهه...
یا حضرت صاحب الزمان(عج)