دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 114889

تاریخ انتشار : مهر 1392

شب عروسیم موقع خداحافظی مهمونا شب که چه عرض کنم 4 صبح بود خودمو اماده کرده بودم مامانم اینا که اومدن یه گریه حسابی بکنم مامانم بدون اینکه بغلم کنه و بوسم کنه و موهای خودشو بکنه که تنها دخترشو بردن گفت خب دیگه مامان من خوابم میاد خدافظ!!!!!!!!! داداش کثافططططمم برگشته به کیوان میگه شرمنده داداش بت انداختیم !!!!!!!!! من:((((((((((((((((((((( کیوان:))))))))))))))) بغض سرکوب شدم:((((((( ♥♥♥