تاریخ انتشار : شهريور 1392
چند روز پیش تو خیابونی بودم که همیشه با هم اونجا رو قدم میزدیم....
دیدم با خانمش و دخترش داره میاد...
مسیرمو عوض کردم چشمام پر شده خودمو زدم به اون راه....
از پشت صدام کردن....
برگشتم و تبریک میگم.میگه اسم دخترم مهدیسه...
میگم مبارکه...
با چشمایی گریون برمیگردم خونه