تاریخ انتشار : مرداد 1392
اعتراف ميكنم بچه كه بودم با بهترين دوستم برنامه چيديم از مدرسه جيم شيم ماهم طي يه عمليات اسكافيلدي از مدرسه جيم شديم اقا من با غرور فراوان وارد خونه شدم تازه زنگم نزدم از بالا ديفار وارد خونه شدم اقا با كلي شوق وارد حال شدم خواهرم شروع كرد جيغ واي مامان كاني از مدرسه فرار كرده بدبخت شديم و ....هيچي ديگه مامانم منو برد مدرسه به مديرم موضوعو گفت هيچي ما مورد عف قرار گرفتيم