دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 97995

تاریخ انتشار : مرداد 1392

اعتراف میکنم وقتی بچه بودیم هر وقت مامانم یه غذایی میپخت که توش گوشت داشت سره سفره من و ابجیم گوشتا رو جدا میکردیم میگفتیم بذاریم آخرش بخوریم مزش بیشتره.....
میدونین درد ناکترین لحظش کی بود؟؟؟آخرش ک میخواستیم گوشتامونو بخوریم داداشم با یه حرکت سریع واسه هردوتامونو ورمیداشت و همشو میخورد من و ابجیمم همش جیغ میزدیم و گریه میکردیم.....
مامانمم هر دفه میگفت خاک بر سرتون دوباره شروع کردین عین این گوشت ندیده ها..............
هعیییییییییییییی
لایک:خاک تو سرتون واغعن لایک:اره مام مثه شما بودیم
لایک:این داداشه تو داری عااااایااا؟؟