دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 95467

تاریخ انتشار : مرداد 1392

اعتراف ميكنم بچه كه بودم ظهر يه روز كه همه خواب بودن،شونه ي گرد رو برداشتم و خواستم موهامو فر كنم.موهامم تا كمرم مي رسيد.شونه رو گذاشتم پايين موم و هي پيچوندم،هي پيچوندم تا كل موهام دور شونه وايسه.تازشم فكر ميكردم بابليسه نيم ساعت همينجور نگه داشتم،خواستم بازي كنم و خودمو ببينم كه ديـــــــــــدم شونه از موهام در نمياد!!!هر كاري كردم كردم در نيومد!يه دفعه زدم زير گريه كه مامانم بيدار شد و يكي زد پس كلمو موهامو از ته ته كند!!!!همه بلنـــــــد يه قسمت كوتاهه كوتاه!!!
بعله تو بچگي آرايشگري بودم واسه خودم!