تاریخ انتشار : مرداد 1392
اعتراف میکنم یه روزی نشسته بودیم زن همسایمون که تازه در همسایگی ما سکونت وگزیده بودندی پسر خالم موهاش بلنده پشتش به ما بود باداداشمینا مجلس گرفته بودن
زنه شروع کرد گفت پسرم وقته زنشه خلاصه موقع بیرون رفتن من رفتم تا دم در باهاش بهش گفتم این دختره بود موهاش بلند بود پشتش به شما بودا خیلی دخترخوبیه خجالتی سر به زیر میخوای ادرس بدم یه سر با پسرتون بری ببینیش از نزدیک خلاصه منم ادرس خونه خالمو دادم(خاللم جز این پسره هیچ فرزندی نداره) خلاصه رفتن خونشونو گیسو گیس کشی منم تا یه مدت بیرون از خونه نرفتم !