دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 92069

تاریخ انتشار : مرداد 1392

میخام ی اعتراف کنم....
دیروز تشیع جنازه مادربزرگ دوستم بود ... دوستم ماشینشو داد که برم گل بزنم یه بلنگوهم گذاشته بودم بیرون برا قرآن...منم باور کنید اصلا حواسم نبود که باید عزا دار باشم...
اهنگ عبدالمالکی (خوب بدرک)فک کنم همه گوش کردن شاده گذاشته بودم و میرفتم حالا تصور کنید مردم چجوری نگام میکردن!!!!
دگه هیچی رسیدم دم خونشون اووخ فهمیدم چه دسته گلی اب دادم ... نمیدونم چرا امروز جوابمو نمیده یعنی قهر کرده!!!!