تاریخ انتشار : تير 1392
رفتم یه مغازه که فروشنده یه خانوم جوان بود! برگشته میگه پسرم چی میخوای :| کلا چار یا پنج سال ازم بزرگتر بود .ینی 5 سالگی ازدواج کرده ؟میشه ؟ :|
هیچی دیگه منم بعد کلی خرید آخرش گفتم مامان من پول نمیدم. مادرو پسر که این حرفارو ندارن :)) بعدشم خدافظی کردم رفتم.خوب عزیزه من احساس مادری نکن :|(