دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 86873

تاریخ انتشار : تير 1392

دیشب رفته بودیم خواستگاری(چیه بم نمیاد؟ففط به شما میاد؟!!خعیلی هم دلشون بخواد.کجا می خوان همچین دسته گلی گیر بیارن؟این جمله آخری از قول مامانم بود!) آغا یعنی قریب به یک ساعت و چهل و پنج دقیقه منتظر شنیدن این جمله کلیشه ای بودم که(خوب بریم سر اصل مطلب)!سکوت محضی (محز،مهض،محظ) حکمفرما بود در حد سکوتی که خونواده دارن اوشین میبینن!بابای عروس هم اومده بود صاف نشسته بود پیش من هر چند دقیقه یه سوال ازم میپرسید.یعنی له له شدم.فک کنم نصف یه بسته دستمال کاغذی مصرف کردم.یعنی تو کنکور این قدر عرق نریختم خداییش!!!