دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 86835

تاریخ انتشار : تير 1392

الان چن روزه با شوهرم و برادرشوهرم اومدیم شمال،خونه مامانم اینا.
دیروز خالم اینام اینجا بودن،خنده بازاری شده بود اینجا.میخواستم در شیشه سس رو وا کنم زورم بهش نمیرسید،پیمان(پسرخالم)اومده شیشه رو ازم گرفته میگه:کار هر بز نیست خرمن کوفتن...فک کردیم حرفش دامه داره ولی خفه خون گرفت..مامانم با اشاره ب پیمان:...گاو
نر میخواهد و مرد کهن...خخخخخخ سر سفره نشسته بودیم ک گوشیم زنگید،جواب دادم...همین موقعم این دوست کصافتم وخ گیر آورده بوم،داشت مخمو میخورد ب غرآن...گوشیو از خودم دور کردم و چن بار گفتم:الوووو...ال..الوالو...دوبارم زدم روش.بعد قطع کردم. برادرشوهرم برگشته جلو بابام میگه:کره خر عجب مارمولکیه...پیمان خودشیرینم یدونه زد پس کلش و گف: دفه اول و آخرت باشه ک به شوهرخاله ی عزیزتر از جوووونم توهین میکنی...بابامم ن گذاشن نه ورداش،یهو برگشت بش گف: حالا تو چی،آشه ی داغ تر از کاس میشی...هیشکی متوجه سوتیش نشد ک یهو من برملا کردم: آشه ی داغ نر از کاس؟باباجون،منظورت همون کاسه ی داغتر از آش بود دیگه؟...بابامم ب پیمان گفت:پیمان جان،قربون دسدت یدونه تو کله اون میمونم بزن...
ادامه در پست پایینی