تاریخ انتشار : تير 1392
بچه بودم داشتم میرفتم دم خونه خالم اینا
اون موقم یه بقال کوتوله کنار خونشون مغازه داشت
دیدم داره میدوه دنبال پسر خالم اونم فرار کرد رفت
بعد اومد دم خونه خالم و به شوهر خالم گفت ببین پسرت ازم خرید کرده
جاش بهم چی داده
نگا کردم دیدم عکس پولا تو کتاب دوم دبستانو بریده داده بهش
بعدم که باباش داشت دعواش میکرد جوابش گفت
خوب من فکر کردم این کوچولو باید پول کوچولو بش بدم
من که هنوزم یادم میفته کلی میخندم