تاریخ انتشار : تير 1392
اون روزی رفته بودیم واسه ثبت نام دانشگاه ، وقتی ثبت نام کردم از آموزش اومدم بیرون .. مامانم اومده میگه :
بیا مهسا برات 2تا دوست پیدا کردم .تو شهر غریب ، تو که خودت عرضه نداری :-| تازه با ماماناشونم دوست شدم :-)
o_O
حالا جالب اینجا بود که اون دوتایی که پیدا کرده بود نه رشتشون ، نه روزای کلاساشون .. مثل من بود ... بعد اون روزم دیگه ندیدمشون :-)