دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 86704

تاریخ انتشار : تير 1392

خواستگار داشتم همه چی تموم همه فک میکردن از شرم خلاص میشن اقا یرروز اومدن خونمون رفتیم ک حرف بزنیم لباسم گیر کرد ب دستگیره در همچین درو غضبناک بستم طرف ترسید بعدشم حرف زد و زد اخرشم گفت من ی زندگیه رمانتیک میخوامو کسی ک هر روز عاشق تر بشه منم صادقانه گفتم حوصله این کارارو ندارم زندگی باید واقعی باشه رفتن خبری ام نیس ازشون فک کنم میخواستن فقط زردالو ب قیمت خاویارو بخورن ....
از ارزشای من چیزی کم نشد!!!!
واسه خواستگار بعدی میوه نداریم فقط چای با ۲تا قند اخه من یارانمو لازم دارم پول میوه هارو از خودم گرفتن نامردا...