تاریخ انتشار : تير 1392
به همین گوجه سبزی که دارم می خورم،هسته هاش رو تف می کنم تو صورت داداشم قسم عین حقیقته :-D
پسره با کت شلوار و کراوات تو ایستگاه اتوبوس نشسته بود و تبلتش هم تو دستش بود داشت همینطوری انگشتاش رو رو صفحه تکون میداد هر 5 دیقه یبار هم از خوشحالی می پرید بالا!B-)
پیش خودم فک کردم داره داستان می نویسه و به جمله های خودش می باله.
یکم رفتم نزدیکش دیدم داره فروت نینجا بازی میکنه،امتیازاش دوبل شدنی از خوشحالی می پره بالا.
می خواستم خفش کنم مرتیکه اسگلو:@