تاریخ انتشار : تير 1392
امروز وقتی داشتم از کارآموزی میومدم سگ همسایمون رو دیدم که رو پله خونمون نشسته و چنان ناز میکنه که دلم واسش سوخت نزدیکش شدم همچین شوتم کردم که فک کنم یه دو الی سه متری رفت اونورتر(کوچیکه هنوز).
فک نکنم که دیگه رو پله خونمون بیاد(الان دارین زوغ مرگ میشین که فهمیدین من بدجنس و خون خوارم)