دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 83968

تاریخ انتشار : تير 1392

اون موقع ها که کلاس اول ابتدایی بودم شیفت صبح دوست نداشتم که صبحونه بخورم ولی همیشه مامانم به زور بهم صبحونه میداد میگفت: صبحونه مغزتو باز میکنه درسا رو خوب یاد میگیری ولی در هر صورتی که بودش صبحونه رو باید میخوردم باید بگم شانس خوب من یکی از اونروزا صبح که بیدار شدم یه پشه وقتی داشتم خمیازه میکشیدم یه راست رفتش تودهنم همون جا هم مرد بعد من به این بهونه هم که شده اون روز صبحونه نخوردم یعنی اون قد از صبحونه بدم میومد که حاضر بودم یه پشه بره تودهنم همون جا هم بمیره ولی صبحونه رو نخورم.