دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 82951

تاریخ انتشار : تير 1392

اعتراف میکنم وقتی که بچه بودم با مامانم دعوام شده بود ، بعدش رفتم نون بخرم ، وقتی خریدم خوب توی راه یواشکی به صورت حرفه ای { جوری که کسی نبینه } نونا را لیسیدم !! { بچه بودم آخه ، بچگی کردم } تا خونه هم راه کمی طولانی بود و نون ها توسط جریان هوا کاملا خشک شدند . بعدش که رسیدم خونه . سر صبحانه . تمام اعضای خانواده با اطمینان کامل به من نون ها را تناول کردند !!!

اون لحظه خیلی خر کیف شدم اما حالا !!

خدایا من را ببخش ! عذاب وجدانه دیگه . کاریش نمیشه کرد ...