تاریخ انتشار : خرداد 1392
یه روز نشسته بودیم تو کلاس ، بعد از زنگ ورزش بود ، یه دفعه من مسخره بازیم گل کرد ، یه شیشه اب با جوهر پر کردم افتادم به جون بچه ها خلاصه بعد از اینکه حسابی رنگیشون کردم شیشه رو پرت کردم از پنجره بیرون ، از شانس بد ما شیشه رنگی افتاده بود بالا ماشین دبیر ریاضیمون ، کار کشید به شکایت از همسایه ها ، خوشبختانه منم کسی لو نداد