دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 80168

تاریخ انتشار : خرداد 1392

14 15 سالام که بود(دیگه داشت سیبیلام در میومد) یک همسایه داشتیم که یک گودزیلا داشت خیلی اذیت میکرد یک روز من داشتم تو کوچه میچرخیدم این گودزیلا نمیدونم چیش بود سنگ برداشت زد تو سر ما سر ما هم شکست منم اولین بارم هم بود جاییم میشکست منم روزه قبلش تو تلوزیون شنیدم که اگه خون ازت بره میمیری تو همون زمان یاده این افتادم منم مثل یک بچه 5 6 ساله زدم زیر گریه (اصن فک نکنین سوسول بودما با سیبیلای در نیومدم اصن)