دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 77305

تاریخ انتشار : خرداد 1392

عاقا اعتراف میکنم پارسال ک سوم دبیرستان بودم ی ناظم داشتیم منو 3تا دیگه از دوستام خیلی باهاش لج بودیم وهمیشم ادشو در میاوردیم.البته بیشتر دانش اموزا باهاش لج بودن ولی ما بیشتر...
ی بار بین کلاسای بالا دعوا شده بود/این ناظم مونم اومد ک اینارو از هم جداکنه/عاقا منو اون 3تا دوست دیگم تو این شلوغی از فرصت استفاده کردیم و از پشت هی بشگون(نیشگون) میگرفتیمش..بیچاره تاپشتشو نگا میکرد ک ببینه کیه سریع مخفی میشدیم/جراتم نداشت حرفی بزنه چون ابروش تماما جلو بچه ها میرفت...!!
فک کنم بعد از اون جریان دیگه هیچ وقت تا اخر سال پاشو از دفتر بیرون نزاشت...!!!!!!
واقعا الان پشیمونم از شکنجه هایی ک دادمش :(
ب نظرتون الان با چ رویی برم ازش حلالیت بطلبم؟!!!!!!!
نمیدونین چ دردی داره این عذاب وجدان...:((((((((((((