تاریخ انتشار : مهر 1390
گدایى با حالت گریان و نزار به خانمى گفت: شما باید موقعیت مرا درک کنید. خیلى بدبختم، پدر معتاد، مادر مریض، بچههاى گرسنه.خانم دلش به رحم آمد و پول خوبى به او داد و سپس گفت: شما کى هستید؟ من پدر خانواده ام.