دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 72753

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

یه شب با یکی از دوستام رفتیم سوپر مارکت که یه چی بخرم دوستم زودتر رفت تو من هم که خواستم برم تو گوشیم زنگ خورد وقتی که صحبتم تموم شد رفتم تو سرم پایین بود با صدای نسبتا بلند گفتم سلام حاجی.
چشمتون روز بد نبینه تا سرمو کردم بالا از خجالت اب شدم فروشنده مرد نبود یه زن با دوتا دختربود خیلی خجالت کشیدم اونها هم با تعجب داشتن نگام میکردن بدش سریع رفتم بیرون.