تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392
خدا سنگم کنه اگه دروغ بگم
یه روز خونه مامان بزرگم بودیم اگه اشتباه نکنم
عموم اینا هم مهمون بودن
موقع میوه خوردن پسر عموم که هفت هشت سالش بود از زن عموم (مادر خودش، خیلیم خودشو می گیره واسمون) پرسید مامان! اینا پرتقال سامسونگن؟ مامانشم با اعتماد به نفس کامل: نه مادر اون کیف سامسونگه اینا پرتقال تامسونگن!!!
من!)
پرتقال تامسون :|
کیف سامسونت :|