دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 71457

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

وقتی که 8 سالم بود ، قرار بود صاحب خواهر یا برادر شم...
مامانم بهم گفت مهسا دوس داری نینیمون آبجی باشه یا داداش ؟
_ هیچ کدوم ، من دوس ندارم ، میخوام تهنا باشم( خو چیه ؟؟؟دوس داشتم تموم توجه ها مال من باشه)
مامی گفت نمیشه که خدا ناراحت میشه ها از دستت...
_ از روی ناچاری گفتم ، خب پس باید دختر باشه من داداش نمیخوام...)))):
مامی گفت حالا اگه نینیمون پسر بود چی ؟؟؟؟
_اصلا نمیخوامش ، اگه نینی پسر باشه میبرم تو حموم خفش میکنم..... گفته باشم....( دیگه ما اینیم دیگه ...((((((: )
مامی o:
بابا o_O
من (((((((((((((((:
ولی شانس اوردم دیگه خواهردار شدم ، وگرنه تو سن 8 سالگی تبدیل به یه قاتل میشدم ... پناه بر خدا....
ههههههه......((((: (نیشتو ببند ، خجالتم نمیکشه ، دختره ی عقده ای....)