دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 71447

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

داداشم رفته خواستگاری. برای این که یخ مجلس بشکنه یه جک تعریف کرده.
پدر عروس هم برای این که کم نیاره در جوابش یه جک دیگه گفته.
خلاصه یکی این گفته یکی اون. بعد کار رسیده به اس ام اس فرستادن و بلوتوث بازی.
بعد که با هم رفیق شدن. پدره گفته بریم توی حیاط یه دست فوتبال دستی هم بزنیم. خلاصه تا ساعت 12 شب گفتن و خندیدن ...

داداشم نصف شبی اومده خونه میگه:‌ خیلی خوش گذشت. ولی من دختره رو نپسندیدم