دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 68184

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

عاغا دیرو داشتم بر میگشتم خونه میخاسم بپچیم تو کوچمون دید نداشتم اول کوچه رو ببینم(:
از شانس ما یه گربه سر کوچه دقیقا تو نقطه ای ک من دید نداشتم داشت غذا میخورد عاغا من تا پیچیدم دیدم یه چیز سیاهی از بین پام رد شد منم این صحنه رو دیدم عربده ای کشیدم و دوییدم پنج متر اونورتر وایسادم گربه هم از ترس من و هم از ترس عربده من رفت پنج متر اونورتر وایساد همینجور داشتیم همدیگرو نیگا میکردیم!!!!!
عاغا من وقتی دیدم گربه بود چن تا فحش رکیک به اون و سپس به خودم بخاطر عربده ام دادم!!
حالا مگه همدیگرو ول میکردیم اون شاکی بود ک وسط غذا خوردنش من اومدم من بخاطر ترسوندنم ازش شاکی بودم هچی همدیگرو نیگا میکردیم انگار میخاسیم دوئل کنیم بعد یه مین من بیخیال شدم رفتم!!!!شانس اوورد بخشیدمش!!!!