تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392
----- (~~~) <هر روز ظهر كته!!> (~~~) -----
یارو تو اتوبوس ميبينه بغل دستيش يه پلاستيك آجيل داره ميره بهش میگه:اسمت چیه؟
-یوسف.
به به؛ چه اسم قشنگي...شغلت چیه؟
-زنبورداري.
به به؛ کجا میري؟
-اهواز.
عجب جایي؛ ميتونم يكم آجيل بردارم؟
-نه؛ اينا امانته...
-نه و نکمه با اون اسمت،پدرسگ پشه باز، تو این گرما سگ میره اهواز!!!