تاریخ انتشار : فروردين 1392
عاغا دیشب خونه خالم اینا بودیم داشتیم شام کــــــــوفت میکردیم من جام خوب نبود،حدود ده سانت بلند شدم بهتر وایسم که خالم گفت:چرا نمیخوری؟دست پختم بد بود؟!!...........هیچی دیگه منم تو رودربایستی گیر کردم نخوردم ،از گشنگی داشتم تلف میشدم اما اون نامردا مث اژدها میخوردن.................یعنی یه بغضی گلومو گرفته بود که نمیشد نفس بکِشم
یه نصیحت دارم:اگه شما هم این بلا سرتون اومد تو رودربایستی گیر نکنید