دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 64770

تاریخ انتشار : فروردين 1392

دوستان جاتون خالی 5 شنبه با بابام اینا و پسر داییم رفته بودیم کلات نادر. از مشهد 3 ساعت راهِ.
میخاستیم بریم سمتِ ابشارش. اوایلِ مسیر دیدیم یه دختر و پسر (بله صد در صد زنو شوهر بودن شک نکنید) که خیس اب شده بودن دارن بر میگردن. ما ازشون پرسیدیم تا ابشار چقدر راهِ؟ یک نگاهِ مغرورانه بهمون انداختنو رفتن! وا... انگار قله اورستو فتح کرده بودن!
اوایلِ مسیر همش مواظب بودیم که کفشامون خیس نشه! اما بعد که به جاهای سختش رسیدیم تا کمر تو اب بودیم.
بالاخره رسیدیم به ابشار از نرده بوم رفتیم بالای ابشار و بعد نیم ساعت توقف برگشیم.
تو راهِ برگشت از ابشار یک خونواده که داشتن تازه میومدن. از بابام پرسیدن که اقا تا ابشار چقدر راهِ؟
بابام محلِ سگم بهشون نداد.
از پسر داییم پرسیدن اقا میگی چقدر راهِ یا نه؟ پسر داییم گفت ابشار مالِ یه دقیقمونه.
از من پرسیدن دِ لامصب چقدر راهِ؟ منم خیسِ اب... یه نگاه بهشون انداختمو گفتم: هه ... ابشار... برو از خدا بترس.
ایجور ادمایی هستیم ما.
با تشکر از تیکه کلام عباس.