تاریخ انتشار : فروردين 1392
با لرزیدن زمین از خواب بیدار شدم. لای یکی از چشامو وا کردم لامپ داشت میلرزید.درم داشت قیژقیژ بازوبسته میشد فکرکردم پاشم یه لباس درست حسابی بپوشم که اگه از زیر آوار درآوردنم خیلی ناجور نباشه ولی کی میتونه از تو رختخواب گرم بیاد بیرون. پتو رو پیچیدم دور خودم یه یا حفیظ خوندمو 2باره خوابیدم.
با زنگ شوهرم بیدار شدم میخواست ببینه حالم خوبه یا نه....