دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 64307

تاریخ انتشار : فروردين 1392

عاقا یه بار حوصلم سر رفته بود گفتم چیکار کنم ساعت2نصفه شب یه دفه یه فکر ژیکوند به مخم خطور کرد . زنگ زدم پسر داییم باصدای گرفته گفتم الو ممد یهو گفت چی شده گفتم :تصادف کردم گفت:کجا؟ گفتم :سر چار راه nصادف کردم افتادم تو جوب شونم شکسته بیا کمک میای بیای سر راه برام یه شونه بکیر موهامو شونه کنم .یهو قط کردم بعد یه چند وقتی تو کوچه علی چپ بودم الوات انداختندم بیرون رفتم تو عمود محو شدم
خلاصه خخخخخخخخخخخخخ تووووووووف