تاریخ انتشار : فروردين 1392
يكي از فانتزي هام اينه كه يه شب كه سر پستم و پشه هاي مزاحم دور سرم تواف ميكنن؛ يهو خون جلو چشامو بگيره و كلنگدن ژ3 رو بكشم و مسلحش كنم؛ بعد بزارمش رو حالت رگبار و بگيرم سمت پشه ها و ...
تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...تق...
بعدش به مدت دو ماه برم تو بازداشتگاه آب خنك ترجيحا با نون خشك بخورم...