دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 62369

تاریخ انتشار : فروردين 1392

یبار بامامیم دعوام شد اومدم اعتصاب کنم که شاید از گشنگی غش کنم کسی تحویلم بگیره اعتصابم 3روزه بود صبح تاشب تواتاق بودم به افق خیره بودم آقا از قضا همون روز یارانه ها واریز شده بود مامانه بنده ام جشن گرفته بود یه کیسه هله هوله گرفته بود شامم ماکرونی واسنک غذاهای مورد علاقه منو درست کرده بود حالامن تواتاق داره چشم وسوم میره هی خودم ونگه میدارم هربارخواهرم بایه چی میومد تو اتاق تادق کنم دیگه داشتم دیونه میشدم صدای تخمه ام توسرم اسکی میکرد هیچی خودم ونگه داشتم ههچی نخوردم اونام نامردی نکردن دخل همه چیو در آوردن منو هویجم حساب نکردن فردا هم کباب زدن من بازم غذانخوردم دیگه داشتم میمردم کسی ام منوآدم حساب نکرد نزدیکای غروب بود هی راه میرفتم توخونه تاسرم گیج بره بیوفتم لامصب سرم گیج نمیرفت که گفتم الکی خودم وبه غش بزنم اومد هلک هلک توحال خودم وسط راهرو انداختم مثلأ غش کردم خواهرم ومامانم پریدن سمتم هجوم آوردن آقا خواهرم تامن صداکرد من خندم گرفت هیچی دیگه لو رفتم الانم 2ماهه مزهکی مجالسم