تاریخ انتشار : فروردين 1392
عاغا تا چن دقیقه پیش این پسر عموم که گودزیلاست منو نشونده بود رو زمین میرفت از دور ژست میگرفت(باور کن دست خودم نیس ولی وقتی ژست میگرفت مث سگ میترسیدم)بعد مث پلنگ زخمی میدویید میپرید جفت پا میومد تو صورت و شکمو کمر من هروقتم پا میشدم برم این گودزیلا جوری داد میزدو گریه میکرد که من از ترس خودمو میزدم تا گریش بند بیاد،جدیدنم یاد گرفته بخم میگه احمق!!الانم کل بدنم کوفتس،خیلی وحشیه