دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 57465

تاریخ انتشار : فروردين 1392

داستان*ویژه*مَن!!
ادامه فانتزی غیرمعکوس بالا! ((قسمت دوم ))
... چن نفر با اسلحه جلوی در واستاده بودن. گفتم آقا اینجا کجاست؟ جواب نداد. گفتم دادش اینجا کجاس ، اون دوتا چی بلایی سرشون اومد؟ برگشت طرف مو و گفت... البته مهم نیس چی گفت چون فحش داد !!تق ..تق.. صدای پا میاد! غِل خوردم رفتم گوشه اتاق. خودم رو زدم به خواب ، در باز شد . یه نفر رو انداختن پیشم ، یارو باز با لهجه عجیب گفت بیا اینم رفیقت که تنها نباشی! چشمام رو باز کردم و گفتم هی یارو! این خراب شده کجاست؟ یه کشیده خوابوند تو گوشم . گفت به زودی میفهمی . شَپَلَغ در و کوبوند و رف! روم رو برگردوندم یه پسر هم سن من بود گفتم تو کی هستی ؟ از کجا اومدی؟ گفت سلام! من من ! سوار تاکسی بودم که دیدم اینجام و .. حرفش رو قطع کردم و گفتم پس تو هم نمیدونی چطور اومدی . . . حتما یه راهی واسه فرار هست اما چطور ؟ گفتم دادش اسمت چیه؟ گفت بهزاد. ی ربعی گذشت . آها یه فکری به ذهنم رسید . بهزاد بیا دستم رو باز کن . یافتم چیکار کنم . با تلاش زیاد دستم رو باز کرد. منم دست اونو باز کردم . به بهزاد گفتم تو فقط داد بزن و بگو مُرده ! فقط بهزاد هم دادزد .. مُرده مُرده!! من رفتم کنار در منتظر واستادم .هیچ کی نیومد!! اما در باز شد کسی تو نیومد . من رفتم سمت در، دست بهزاد تو دستم بود هیچکی بیرون نبود . انگار اشتباه میکردم اونجا جزیره نبود خیابون بود . به بهزاد گفتم اینجا برات آشنا نیست؟ گفت اونجا خونمونه دستم و رها کرد و دوید طرفه خیابون اما یه ماشین خورد بهش و رفت هوا منم برگشتم که برم تو اون اتاقه اما تا برگشتم دیدم اتاقی وجود نداره ... صدای یه اهنگ آشنا میومد . صدای آهنگ زنگ گوشیم بود ! هــــــــــی ! خدا رو شکر خدا رو شکر !!! این یه رویا بود من خواب دیدم !! وای. . . The End