تاریخ انتشار : اسفند 1391
آغا چن وخ پیش از من یه مصاحبه ای به عمل اومده بود که قرار بود تلوزیون پخش کنه..خلاصه یه پام تو کارای خودم بود یه پامم تو حلق تلوزیون..
دیگه چنروز گذشت داشتم نا امید میشدم که مامانم از طبقه پایین دادو هواااااااار که مسوووووووود بدو رو آنتنی...
خولاصه به سرعت رعد و برق خومو انداختم جلو تی وی دیدم چنتا کوآلا از درختان جنگلهای اطراف رود ^می سی سی پی^ آویزونن
هنوووزم به عمق فاجعه پی نبرده بودم میگم مامااااان؟ اه دیر رسیدم ت شد؟که مولاحظه کردم مامان جونم از خنده ولو شده!!!!
ای خدا برس بداد ما جووونا