تاریخ انتشار : اسفند 1391
چند روز پیش مامان بزرگم اومده میگه پریسا اون مته تو بده....
میگم مان جون مته؟؟
میگه اره دیگه...با خنده گفتم باید بری ابزار فروشی...
میگه نیشتو ببند...خودم دیدم تو جامدادیت داری ...
اومدم کل جامدادی رو ریختم بیرون یه ساعت گشته میگه اهان پیدا کردم...
هه...فکر میکنید منظورش چی بوده؟؟؟
اتود....
تو اون لحظه میخواستم هماهنگ کنم مامان بزرگمو بفرستم افق...
بچه ها جا دارید؟؟؟