دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 53598

تاریخ انتشار : اسفند 1391

یه خاطره از دوران نوجوانی خودم !
چند سال پیش در ايان رمضان از طرف یکی از اقوام به افطاری دعوت شده بودیم.
من به چند تا چیز حساسیت داشتم و یکیش آروغ بود.(البته الان هم خوشم نمیاد !) حالم به هم می خورد اگه کسی در اتاقی که من هم هستم این کارو می کرد.
هر بار که کسی آروغ میزد ، یا باید بادش میزدم که اون هوایی که از دهنش بیرون اومده از من دور بشه و یا جایی تف می کردم و آب دهانم رو خالی میکردم و البته بهتر بود هر دو رو انجام می دادم !
غذا رو که خوردیم ، کشیدیم کنار!
زیرمون پتو بود و پشتمون متکایی چیزی...
جمع پر بود از سالخوردگان و ... و به صورت کلی آروغ زنهای حرفه ای .
خلاصه ... از چند طرف صدای رگبار آروغهایی که زده می شد به گوش میرسید.
از انجام عملیات شماره یک خودداری کردم.چون اگه وسط جمع شروع به باد زدن بقیه می کردم خیلی ضایع بود.
دومی بالاجبار راه کاری بود که باید انجامش می دادم ولی چه جوری ؟!!!
رمز موفقیتم در عملیات دوم به اینگونه بود:
نگاهی به اطراف مینداختم و مطمئن می شدم که کسی منو نمیبینه ، آب دهنم رو می ریختم دستم و مشتش میکردم ، طوری که زمین نریزه ...
بعد مشتم رو پایین می بردم و زیر پتو خالیش می کردم...
راستی ؛ لازم به ذکر هست که همونطور که خودتون هم میدونین آب دهان بعد از خوردن غذا به مقدار زیادی رنگ عوض کرده و حالت چسبندگی پیدا می کنه و غلیظ تر میشه و حدس میزنم بعد از اتمام مهمانی وقتی می خواستند که پتو هارو جمع بکنن برای کندن اون قسمت پتو از فرش ، کمی دچار مشکل شده باشند.