تاریخ انتشار : اسفند 1391
تو اتوبوس نشسته بودم، دوستم... اس ام اس داد بیا خونه فری تو شاهزید،
شامو اینجا دعوتیم... گذشت و حواسم به آهنگ پرت شد،
یهو دیدم یکی داره میزنه به شونه هام، دادا شوما می نی می خَی بری شاهزید؟.
اینجا ایستگاه رکن الدولس
، باید.. پیاده شی . . ..
هیچی دیگه، تشکر کردم و پیاده شدم :|