دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 52018

تاریخ انتشار : اسفند 1391

عاقا من یادمه بچه که بودیم دقیقا دوران دبستان رو میگم
خدا شاهده یه چیزی میخریدم دو تا میخریدم یکی شم میدادم به دوستم تنها از گلوم پایین نمیرفت
الان میبینم دو تا بچه دبستانی دارن میان یکی داره بستنی میخوره اون یکی هم همش آب دهنشو قورت میده بدبخته بیچاره اینقد دلم براش میسوزه که دلم میخواد برم یه بستنی واسه اونم بگیرم
اینارو که میبینم به بچگی هام افتخار میکنم و حس فردین بودن بهم دست میده...