تاریخ انتشار : بهمن 1391
رفتم حموم دوش بگيرم لباسامو كه درآوردم ديدم ى سوسك رو ديوار حمومه دمپايى برداشتم بزنم رفت لاى در،درو باز كردم ديدم داره ميره تو اتاق.خلاصه پريدم بيرون و زدمش(موقع زدن هم ى فحش بد بهش دادم)يهو سرمو بلند كردم ديدم من لخت و بابام ايستاده داره با تعجب نگام ميكنه.